ஐღ ℟⌀ℽÅℌÅ♀♂ஐღ♂♀

عزیزم،یادت هست؟! برایت نوشتم دوست می دارمت!

عزیزم، یادت هست به تو گفتم دستانم خالیست؟!

یادت هست گفتم کاش کمکی از آسمان برسد؟!

گفتم دلم برایت می تپد؟!

یادت هست؟یادت هست؟

دیدی حالا که بند بند وجودمان در هم آمیخته،خدا چگونه کمکمان کرد و فراموشمان نکرد؟

دیدی چگونه از آسمان کمکی رسید و دستان مرا کمی پر کرد؟

حالا چقدر به هم نزدیکتریم .آه خداوندا شکر...

گاهی دلم برای گرمی نفست تنگ می شود،گاهی دلم برای صورت زیبایت!

گاهی برای خندیدن آرامت و گاهی برای خنداندنت!

عزیزم،دلم از دل تنگیهایت می سوزد و وجودم از بی قراری هایت می میرد.

به جان عشق و فاصله ای که بین ماست،دل من هم برایت تنگ می شود.

و من غرق در این دلتنگی،نفس گرم تو را در خواب و بیداری،صورت زیبایت را در عکس هایت،خندیدن آرامت در در صدایت احساس می کنم و چه فرقی می کند؟ آن خنده ای که تو هدیه ام می کنی،من تنها می بویم و دوباره تقدیمت می کنم.

چون... تنها خندیدن توست که مرا زنده نگه داشته است.

تو را به اندازه ی شنهای ساحل و به اندازه ی قطره های دریای طوفانی دوستت دارم.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در 4 / 8 / 1391برچسب:,ساعت3:40 PMتوسط ◕‿ ◕فرشـــــــــــــــــــــــــــته✿◕¤¤••.•ღ |